جدول جو
جدول جو

معنی راست خوی - جستجوی لغت در جدول جو

راست خوی
که خلق و سرشت راست دارد، آنکه به خلق راست متصف است، آنکه دور از کژخویی است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راست روش
تصویر راست روش
مقابل کج رفتار، راست رفتار، آنکه به راه راست می رود و منحرف نمی شود، مقابل کج روش، کسی که روش راست و درست دارد
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
مقابل کجروی. راه راست و مستقیم رفتن:
تیرخدنگ شاه به کلک تو داد شغل
تا راستی و راست روی گیرد از خدنگ.
سوزنی.
و رجوع به راست رفتن و راست رو (راسترو) شود
لغت نامه دهخدا
(فَ شُ دَ / دِ)
کسی که خود را راست و درست بخواند. آنکه خود را بدرستی و صداقت معرفی کند. کسی که دعوی راستی کند:
قوت جان است این ای راست خوان
تا چه باشد قوت آن جان جان.
مولوی.
رجوع به راست خوانی شود
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا)
عمل راست خوان. دعوی راستی و درستی کردن. خود را درستکار و راست کردار معرفی کردن:
راست خوانی کنند و کج بازند
دست گیرند و در چه اندازند.
نظامی.
و رجوع به راست خوان شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
حالت راست دل. پاکدلی. صفا:
بر صید دل عاشق شاهین صفت و عاشق
در راست دلی با تو دارد صفت شاهین.
سوزنی.
، ساده دلی. رجوع به راست دل شود
لغت نامه دهخدا
(رَ وِ)
کسی که راه و روش راست و درست دارد. راست روشن. که بر روشی مستقیم است. مقابل کج روش، آنکه بطور مستقیم و راست حرکت کند، جواد ذومصدق، اسب راست تک و راست روش. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
در تارهای ذوی الاوتار (یا سازهای زهی) که یکسر سیمها به کاسۀ ساز متصل است و ثابت میباشد سر دیگر آن سیمها به گوشه های غیرثابت اتصال دارد که برای کم و زیادکردن آوای ساز، آن گوشه ها را بطرف راست یا چپ میپیچانند، تار یا ساز راست کوک آن را گویند که در موقع کوک کردن ساز، گوشه ها بسمت راست پیچانده شوند و مقابل آن را چپ کوک گویند، ساعت که کوک آن از جانب راست کنند، مقابل چپ کوک، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
محبوب و نازنین، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ وْ)
اشاره به باری تعالی است. (آنندراج) (انجمن آرا). باری تعالی جل شأنه. (ناظم الاطباء). اشاره به باری تعالی است عز شانه. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(فَ مُ کَ دَ /دِ)
جویندۀ راست، مقابل کژجوی، که راست جوید
لغت نامه دهخدا
تصویری از راست کوک
تصویر راست کوک
کوک آلات موسیقی متناسب با صدای مرد (بم)، مقابل چپ کوک
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی کاسه چینی یا سفالی یا بلوری است که حجم آن متوسط است و در آن ماست ریخته سر سفره گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
الصّدق
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
Truthfulness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
véracité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
prawdziwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
ความจริง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
правдивость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
Wahrhaftigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
سچائی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
সত্যতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
doğruluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
ukweli
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
真实
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
진실성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
真実性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
אֲמִיתִיּוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
kebenaran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
правдивість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
waarheidsgetrouwheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
veracidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
veridicità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
veracidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از راست گویی
تصویر راست گویی
सत्यता
دیکشنری فارسی به هندی